بنیاد طلوع کوثر کویر میبد

مساعدت دانش جویان و دانش آموزان نخبه میبدی و کمک به اشتغال بانوان میبدی ترجیحا در محیط خانه، از اهداف اولیه این موسسه است.

بنیاد طلوع کوثر کویر میبد

مساعدت دانش جویان و دانش آموزان نخبه میبدی و کمک به اشتغال بانوان میبدی ترجیحا در محیط خانه، از اهداف اولیه این موسسه است.

بنیاد طلوع کوثر کویر میبد

مساعدت دانش جویان و دانش آموزان نخبه میبدی و کمک به اشتغال بانوان میبدی ترجیحا در محیط خانه، از اهداف اولیه این موسسه است. این مساعت به صورت قرض الحسنه میباشد.درصدی از درامد حاصله به چرخه مجموعه برمیگردد تا برای دیگران هزینه شود. تماس به صورت پیامک: ۰۹۳۸۸۷۴۷۳۹۳

آخرین نظرات
  • ۱۱ مرداد ۹۸، ۲۳:۵۱ - میر پدرام خاتم نژاد پاکزاد
    لایک
  • ۵ تیر ۹۸، ۱۹:۵۷ - A LI - D - SH
    سپاس

حضور مجلس انس است و دوستان جمع اند...

دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۰۷ ق.ظ

    همین یکشنبه، 9 آبان 1395،  جلسه و نشستی داشتیم تو پایگاه ام ابیها س کنار کارگاه بنیاد طلوع کوثر. 

تقریبا همه اومدن، حرف رو زدندن و زدیم و چن تا در خواست داده شد که قرار شد یکی از خانم ها پیگیری کنند و قرار شد آقای حاجی محمدرضا  کارگر هم پیگیر یک موضوع اقتصادی از یزد باشن،با توجه به تجربه ی خرید پارچه از یزد. 

 آقای زمانیان و آقای کریمزاده هم اولین جلسه ای بود که در خدمتشون بودیم این شکلی، هر چند قبلا یک جورایی زحمت هایی کشیده بودن که هنوز ادامه داره. آقای علیزاده، خانم ها کارگر، ذوالفقاری و اثنی عشری هم که معرف حضور هستند. برای یک طرح ورزشی- استعدادی هم تصمیم گرفته شد و خرید سخت افزار برای یکی از مراکز فرهنگی ( سلمان) که البته بررسی ها ادامه داره.

  یادآوری اینکه چون هنوز دفتر کار خودمون آماده نشده، جلسات رو تو پایگاه یا ریحانه النبی ص برگزار می کنیم. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۵ ، ۰۴:۰۷
A LI - D - SH

چای آتیشی... در باغ هم دومات...

پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۱ ب.ظ



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۱۹:۰۱
A LI - D - SH

یه مسابقه

چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۴ ق.ظ

  یه تیم خوب فوتبال هم باهاش همکاری داریم که دسته یک استانه. اولین مسابقه اش هم ساعت 3 عصر جمعه 23 مهرماه1395 بود،تا ببینیم بعد چی میشه. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۰۵:۴۴
A LI - D - SH

بنازم به بزم محبت که آنجا...

پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۳ ب.ظ



  روز 3 شنبه، تاسوعای 1395  بود. یکی از دوستان از توانائی بعضی از مسئولین در آبادانی شهر شان  می گفت و اینکه بعضی از مسئولین می تونن کار کنند و بنا به ملاحظاتی انجام نمی دن. گفتم من خودم تجربه کردم که کاری رو از اون بزرگوار خواستم، در سطوح مختلف،  حتی در حد وزارت و نمونه هاش هم گفتم.... خلاصه قرار شد یه وقتی هماهنگ کنم با حاج آقا اعرافی بزرگوار. 

   عصر تاسوعا بود، با راهنمایی عزیزی رفتم حضور حاج آقا و وقت گرفتم برای این جمع فرهیخته. قرار شد فردا یعنی عاشورا بیان روضه و آخرش هم با حاج آقا صحبت کنند که همینطور هم شد. نتیجه بحمدالله، تا اینجاش رضایتبخش بود. طرحی بود درباره ی مهندسی معکوس که ارتباط مستقیمی با اقتصاد مقاومتی مورد تاکید مقام معظم رهبری داشت و حاج آقا اعرافی نیز با صدای بلند تو همون جمع، برای همه توضیح دادند

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۲۲:۲۳
A LI - D - SH

چای هیئت

پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۷ ق.ظ

  السلام علیک یا اباعبدالله ... ع 

می بردم قرار دل، چایی روضه های تو....

   سالی یکی دو بار میرم تو آشپزخونه ی این هییت یه چایی می خورم و یه خسته نباشید میگم و میام بیرون. امسالم رفتم، میرزا حسن نشسته بود پای سماور و آی بریز.... . یه چایی هم به ما تعارف کرد و یکی دیگه هم خوردیم و چند تا عکس یادگاری برای گروه گرفتم و اومدم بیرون....  . البته بازم نفهمیدم راز این علاقه ی مردم به امام حسین ع   را ....    چایی هیئت واقعا می چسبه...     



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۰۹:۵۷
A LI - D - SH

یک پسین ، با یک دکتر

دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۹ ق.ظ

   همینشنبه ای که گذشت بعد از مدرسه و بعد نماز و ناهار، با هماهنکی قبلی رفتم تامین اجتماعی و سری زدم به آقای دکتر کمال بیکی ده آبادی.  از پشت میز اومدن این ور و نشستیم رو صندلی معمولی.  بلافاصله سفارش چایی و شروع درد دل و ....  . 

  دکتر بیکی رو از اون وقتایی که تو مدرسه معارف خدمت آقای سید یحیی گلاب بودیم، می شناختم، و صد البته از دانشگاه شیراز اون روزایی که محل خدمتم کازرون بود. احتمالا، اگر آقای بهارستانی شهردار بشه اون وقت دکتر میاد این جند ماهه تو شو شورای اسلامی شهر میبد. 

   البته دفاع از مرحوم آیت الله منتظری ره  و  مورد عنایت ویژه قرار دادن  دکتر محمود، احتمالا از وجوه مشترک همه دوستان اصلاح طلب ما بوده و هست. 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۰۶:۰۹
A LI - D - SH

مخالف خوان، اما صادق

يكشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۸ ب.ظ

  قرار بود بایک طلبه ی جوان میبدی بریم یکی از حسینیه های معروف میبد و اونجا هم طیفی از دگراندیشان را ببینیم و روضه ای هم گوش کنیم.

        اون بزرگواری که منتظر خبرش بودیم رو ندیدیم، ولی عوضش همراه نوه ی همون حاجی آغای معروف که از قضا با حاجی آغای جوان ما آشنای فضای مجازی در اومدن، رفیتیم خونه ی یه حاجی آغائی همون نزدیکی های حسینیه ی معروف و هنوز چایی نخورده بودیم که حاجی آغای معروف ریش سفید خوش بیان شهر هم  بدون عبا با همون قبا و تحت الحنک مشکی وارد شدند. 

   البته عکس هم گرفتیم ولی از اون جائی که بنده زن و بچه دارم، از گذاشتن عکس، معذور دار مارا. شما هم به کرم خودتون ببخشید. 

   انشالله محمدی زندگی کنیم، حیدری عمل کنیم، حسینی بمیریم، فاطمی محشور شویم.

    

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۵ ، ۱۵:۲۸
A LI - D - SH

دیدار یک آشنا

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۴۹ ب.ظ

  امروز  13 مهرماه 1395 است. دیشب رفتم خونه ی یکی از رفقای قدیمی. 15 روز فیکس، به قول خودش خوابیده بود تو خونه. بعد از اونم به اندازه رفتن تا فیزیوتراپی میرفته بیرون. چای زنجبیلی آوردن و بعدش هم میوه آلو، خیار و شلیل. بعدش هم یه قرار داد نسبتا مهم همکاری.

  البته قرار بود بچه های گروه واتس آپی و تلگرامی گروه سیب یه روز دور هم هم جمع بشیم و دیدگاه های متفاوت و احیانا متضاد  رو رودر رو با هم کل کل کنیم و ببینیم هر کسی حرف حسابش چیه و احیانا یه چایی و پذیرایی مختصر...    و بعدش بریم البته با اطلاع قبلی .. یه دیداری از یکی از اعضای محترم گروه  یعنی آقای کریمزاده که از رزمندگان دوران دفاع هستند و حالا از ناحیه دیسک کمر  درد دارن...    ولکن نشد  که نشد... ولی از آنجا که شاعر گفته یه کمی از آب دریا هم بخورید،خودم رفتم....  البته هنوز نظر دور هم نشینی  اعضای گروه سیب جای خودش باقیه... 


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۵ ، ۱۵:۴۹
A LI - D - SH

تعمیرکار جوان

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۱ ق.ظ

   تعمیر کاری هم برای خودش عالمی داره. یکی از دوستای ما یه ماشین مدل پایینی داشت که مدتی تو پارکینگ یه تعمیرگاه مونده بود. به دوستم گفتم بیا میبد تا سه سوته بدم درستش کنم اونم داد یه یدک کش آورد اینجا و فکر کنم یه 120 تومنی هم کرایه داد. ما هم بردیم پیش حسین مکانیک و علی الحساب راهش انداخت. البته هرچند هنوز حرف و حدیث و نیاز به تعمیرش تموم نشده.

   عکس بهتر این پیدا نکردم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۰۰:۱۱
A LI - D - SH

صحبت های آقای پلیس

پنجشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۵ ق.ظ

  آقای پلیس صبح اومدن سر صف و بچه ها رو نصیحت کردند. فضای مجازی، مواد مخدر،آسیب های اجتماعی ،.... مباحث مفید صبحگاه 3شنبه 6 مهرماه 1395 هنرستان تلاشگران بود. البته اشاره به شکسی حصر آبادان و روز مباهله به فردای اون روز افتاد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۰:۵۵
A LI - D - SH

لنت ترمز

دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۲ ب.ظ

    ماشین ما درست و حسابی ترمز نمی گرفت. چند جا پرسیدم گفتند یه آقاییه بنام آقای محیطی، نرسیده به فلکه ی شفق بین میبد و اردکان. خیلی کارش درسته، البته این چیزی از ارزش دیگران کم نمی کنه. یک مغازه ی ساده بی پیرایه و با سقف ضربی. 

35 ساله تو این کاره. حدود 40 سال پیش که 15 سالش بوده اومد تو کار مکانیکی. اون روزا تو میبد و اردکان، به اندازه ی یک کوچه حالا ناشین سواری نبوده. از یزد یک نفر میوند اردکان مکانیکی و ما شاگردش بودیم. اون بنده خدا صرفش نکرد و دیگه نیومد، من و برادر که آهنگر بود کار می کردیم. اون زمونا جاده خاکی بود و لازار 2تا کار رونق فراوانی داشت: یکی پنچرگیری ویکی هم تعمیر فنر شکسته ماشین.

   مردم هم میرفتن اصفهان و یزدبرای تعمیرلنت وترمز وبوسترو اونا هم به این راحتی ها کسی یاد نمیدادن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۵ ، ۲۳:۰۲
A LI - D - SH

نیم قرن نامه رسونی ..

شنبه, ۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۱۰ ب.ظ

   سوم مهرماه بود و اول مدرسه. رفتم جندتا نون بگبرم و یه قالب پنیر تو بقالی جلوی دانشکده فنی خواهران و بغل هنرستان تلاشگران . آقای ناصر رشیدی رو دیدم. 42 سال پستچی بوده تو میبد. البته حالا 4 -5ساله بخاطر عمل قلب دیگه نمیره سر کار با اینکه بهش گفتن بیا کمک. واقعا دم و بازدمش گرم   !. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۵ ، ۱۷:۱۰
A LI - D - SH

آش امام حسین ( ع )

پنجشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۹ ق.ظ

     پختن آش هنر میخواد. کار هر کسی هم نیست پختنش. گوشت گندم و آب و نخود و خرت و پرت های دیگه. ولی خیلی خوشمزه است. هر دیگی هم حدود یک ملیونی شاید در بیاد.یه جورائی بوی نذری و امام حسین ع و بعضی وقتا هم تو اعیاد و میلاد ها پخته میشه. امروز پنجشنبه ( 1مهر 1395) عصر هم شهیدیه میبد پایین کوچه حاج آغا ملااحمدی 8_9تا دیگ پختن و ساعت 4و 5  توزیع می کنند 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۵ ، ۱۱:۱۹
A LI - D - SH

الهی شکرت... !

شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ب.ظ

   قدر دان نعمت های خدا باشیم که اگر ازش تشکر کردیم و نعمت رو همونجا  و همونطوری که او دوست داره استفاده کردیم، قول داده بیشترش کنه و خدا خبلی خوش قوله، اگه ما با مرام و کاردرست باشیم... خدایا شکرت، چه به نون سنگکت، چه فلافل و سمبوسه ات و چه هزارتا نعمت گوارای مفت و مجانی که دادی.. خدای عزیز...  ممنونتیم،خیلی عزیزی  !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۲۹
A LI - D - SH

چندتا مهمون از این ور .. اونور ... دنیا

جمعه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۲۹ ق.ظ

  تو مراسم سالگرد مرحوم آیته الله اعرافی ره توی مصلی، بعد مراسم تعدای زیادی ار دانشجویان کشورهای مختلف دنیا رو دیدم که از جامعه المصطفی العالمبه که ریاست با آیه الله اعرافی است، اومده بودند. این دو تا یکیش از دیار زکاکی شجاع است و یکی هم از بنگلادش....  تشخیص باخودتون...

   تو عکس پائینی هم افراد از سمت راست، پاکستانی، اهل استرالیا، ایران و آخرب هم سمت چپ عکس از لبنان ساکن سوریه.. مراسم اقوام آیه الله اعرافی، در مسجد امام شهیدیه. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۲۹
A LI - D - SH

نقاشی... هنر .... یا..... شغل.... یا سرگرمی

سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۲۵ ق.ظ

      هنر نقاشی از قدیم و ندیم همراه بشر بوده، از غارنشینی تا برج نشینی!. اینکه نقاشی میتونه یک اشتغال درآمد زا باشه که به نوعی مربوط به این وبلاگ ما باشه یا یک هنره یا یک سرگرمی... نمی دونم. 

    انگیزه ی این پست هم نقاشی خواهرزاده ی 4...5 ساله ی(دختر ) من بود که دیشب من را کشید. سمت چپ منم،(دایی علی ) سمت راست پسرم مصطفی.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۲۵
A LI - D - SH

مغازه ای که فقط اصلاح طلبان وارد آن می شوند... !!

پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۲۱ ق.ظ

    هرچند موضوع وبلاگ ما سیاسی نیست و بیشتر خدماتی  و   خیریه ای است،ولی این با به مغازه ای سر زدم که فقط اصلاح طلبان  به آنجا وارد میشن.... اولش خودم هم برام جالب بود، ولی کم کم باورم شد... 


   اگه باورتون نمیشه،بیایید ادامه ی مطلب...  اینجا


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۲۱
A LI - D - SH

یک کار خیر سنتی جالب مفید ....

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۳۶ ب.ظ

   راستش مردم ما از قدیم و ندیم با سلیقه ها و نظرات و افکار جور واجور، تو کار امام حسین ( ع ) و روضه و مجلس وعظ و خطابه،تقریبا همه هم نظرند. این حاج حسن ما هم سه شنبه های اول هر ماه( نه هر برج )، مجلس روضه داره، واعظ هم حاج آغا فاضلی و حاج آغا ملااحمدی هستن. هر هفته هم شام،همیشه هم شام همونیه که تو عکس می بینید... نون تازه،نون خشک، آبگوشت سنتی،و ماست محلی. خونه اش هم درست کوچه مقابل کدخدا... 

     تواضع و سادگی بزرگان دینی و متدینین رو به راحتی تو عکس ها میشه دید، آشنا کردن مردم با آموزه های دینی هم میتونه یه کار خیر و خداپسند باشه. حاج حسن تو عکس کنار حاج آغا فاضلی نشسته، و تو عکس تو کوچه هم سمت راست حاج آغا ملااحمدی ایستاده.

     

    


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۳۶
A LI - D - SH

بعضی وقتا لازمه همه جا باشی.... !

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۴۷ ب.ظ

  

   اگر انجام کار برای مردم خوبه،  پس شناسوندن یک مجموعه خدمتگذار هم میتونه خوب باشه، تا اگر لازمه بهشون کمک کنیم و اگه لازم دونستن، تو خدمت به مردم بهمون کمک کنند.... اینم یک جمع فرهنگی (والبته یه جورائی سیاسی ) منم باهاشون سر و کار دارم. 

   این جمع در تقدیر و تشکر از آقای دکتر فلاح بود او هم مدتی قابل توجهی است با موسسه خیریه ی باب الحوائج همکاری فعال داره..  

     دکتر فلاح تو عکس تقریبا وسط متمایل به سمت راست تصویر و با کت قهوه ای و دست راستش روی کتشه...



 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۴۷
A LI - D - SH

آنجا قالیباف... اینجا زیلو باف... !

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۵۵ ق.ظ

یک وقت هایی آدم به کله ی مبارکش می زنه و .... ما هم پارسال رفتیم کلاس آموزش زیلو و بعدش یک دستگاه زیلو و تخلیه یک اتاق تو خونه و شروع کردیم... یکی و دو تا و ...   ولی شور و هیجان اول کار چیز دیگه ای بود... ولی حالا هم کج میداریم و نمیریزیم... . 

    این زیلوهای کوچک برای عرق گیر صندلی ماشین استفاده میشه،جنسش تقریبا پنبه است ظاهرا، جفتی هم حدود 150 تومن ناقابل. نقش فعلی زیلو: زنجیرگ (  zanjirog ).

  


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۵۵
A LI - D - SH

کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش...... ؟!

يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۵۶ ب.ظ

 

      از هنرستان تلاشگران اومدم بیرون، رفتم اونور خیابون، به اولین مغازه سرامیکی گفتم کارگاه شما فعاله؟گفت نه... ببین اون یکی .... رفتم از آقای علمچی پرسیدم که کارگاه فعاله؟ گفت بله! اجازه گرفتم اومدم تو کارگاه.  گل بود و چرخ گردون و استاد و کاسه آب و دست هنرمند....

       داشت دوره ( بر وزن کوره ) درست می کرد. بعدش میذارن خشک بشه، تراش و صافکاری، طرح و نقاشی،لعاب و بعدش هم تو کوره... 

  البته بگم دوره،همون ظرف سفالی لعاب داریه که توش شیر میریزن و طی یک چرخه ی خاص، تبدیلش میکنن به ماست... البته به صورت سنتی...

 بفرمائید......

   البته عکس آخری چپکیه، نتونستم اینجا بگردونمش... شما بیزحمت گوشی بچرخونید..


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۵۶
A LI - D - SH

قالی استارت خورد....

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۴ ب.ظ

   امروز رفتم کارگاه موسسه،دیدم قالی شروع شده،کمی هم بالا اومده...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۴
A LI - D - SH

او یار مهربان است.....

جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۴۶ ب.ظ

     امروز جمعه 11 شهریور 1395 و آخر ماه ذی القعده، مصادف با شهادت مظلومانه امام هشتم است. بعد از یک جلسه خودمونی تو موزه ی شهدا، بچه ها گفتند بریم مراسم خدا بیامرز، مادر بزرگ حاج اکبر.

        سر پیچ خیابون 7تیر، آقای حسابی رو دیدم عصا زنون داره میاد درب مغازه، فرصت را غنیمت شمردم و نشستم کنارش و از خاطرات خودش برام گفت. آغازاده ی ایشون رسید و از ما عکس یادگاری گرفت. 

     57 سال پیش، مرحوم محقق که همیشه میومد پیش ما، برای من استخاره گرفت، نیت کرده بودم برم تو کار کتاب و لوازم التحریر و... جواب استخاره این اومد که خوبه ولی پول توش نیست...  می بینی که همینطور هم شده. 

     آغای حسابی همچنین برام تعریف کرد که همون سال ها رفتم تهران برای این کار، بعد از توضیحاتی در باره ی اینکه اون زمان اون آدم تهرونی نمی دونست میبد کجاست، ازم پرسید اسمت چیه؟  گفتم : علیرضا حسابی ( یا محمدرضا، یه حرفی هم زدم گفت حرفت هم حسابی، تردید از منه)، گفت پس اس کتابفروشی هم بذار کتابفروشی حسابی ... 

    آعای حسابی همچنین برام تعریف کرد که حدود 50 و چند سال پیش چطور با ترس و لرز رساله ی مرحوم امام خمینی ره. رو تهیه میکرده. البته اون روز میگفتن رساله آغای خمینی.

     

    

     بعدش رفتم پل عیشی و به منبر حاج آغای زارعشاهی رسیدم، در باره احترام به پدر و مادر صخبت کردند و بعدش هم همه دعوت شدیم به ناهار. ناهار هم برنج بود و نوشابه و خورشت قیمه با مقدار زیادی آلو....   اینم عکسش....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۴۶
A LI - D - SH

یک چایی با ریاست تامین اجتماعی میبد

دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۵۴ ب.ظ

   امروز بعد از نماز ظهر و عصر یه سری آخر وقتی رفتم تامین اجتماعی شهرستان. اتاق رئیس رو که پیدا کردم گفتند نماز جماعته. 4 رکعت نماز عصر قضا همینطوری خوندم و بعدش با رئیس محترم یعنی آقای فلاح رفتیم اتاق ایشون. آقای فلاح رو صندلی رئیسی ننشست و اومد کنار بنده نشست و بعد از معرفی خودم خلاصه فعالیت و اهداف موسسه طلوع کوثر را براشون گفتم که با استقبال آقای فلاح روبرو شد و بلند شدن تلفنی سفارش دو تا چایی دادند.

       در کل توصیه های نهایی آقای فلاح این بود احتیاط شرط عقله. نکات  مهم حقوقی و ظرافت های موجود کارگر و کارفرمائی از توصیه ها و تاکید های ایشون بود. قرار شد جدی پیگیری کنم. جایی خوردم و عکس هم گرفتیم و اومدم خونه. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۵۴
A LI - D - SH

تیتر خوب بنظرم نرسید، همینطوری بخونید...

دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۲۸ ب.ظ

     امروز بعد از مدرسه رفتم اداره آموزش و پرورش. جلسه مدیران ابتدایی تموم شده بود و مثل لشکری که بعد از عملیات پراکنده شده باشه، هر یکی این ور و اونور پخش و پلا بودن.

       به آقای  علی کارگر و آقای محمود علیزاده گفتم میخام هماهنگ کنم فردا و پی فردا تو جلسه ی مدیران راهنمایی و دبیرستان موسسه خیریه اباصالح عج و موسسه حمایتی طلوع کوثر رو معرفی کنم و بگم ما هم میتونیم بخشی از بار هزینه های دانش آموزان بی بضاعت و همچنین با بضاعت و درسخون رو متقبل شیم که دیر رسیدم و قراره انشالله اگه خدا بخاد فردا 10 دقیقه وقت به بنده بدن تا در اون جمع ارزشمند چند جمله سخنان گهر بار بزنم.... تا خدا چی بخاد...

  از اون جلسه سر پایی عکس ندارم،عوضش یه عکس از پریشب رو در مراسم معارفه مدیر جدید هنرستان تلاشگران را میذارم جاش...

    

   

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۲۸
A LI - D - SH

یک کاسبی ساده

يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ب.ظ

   پسته یکی از اقلام صادراتی کشور ما بوده و هست. ولی خودمون هم اگه گیرمون بیاد میخوریم. پسته ای که از درخت کنده میشه، یه پوست ضخیم ولی تر و تازه داره که تو دستگاه کنده میشه و میشورن و خشک می کنند و میفروشن...

  چند تا از دوستای ما تو کار پسته هستن، اگه خواستین بگین شمارشون رو بهتون بدم. اینجا تازه تره و ارزون تر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۵۷
A LI - D - SH

یه بیل، یه تیکه زمین، یه بسم الله....

شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۴۵ ب.ظ

    لازم نیست برای اشتغال خیلی دنبال دنگ و فنگ بدوی، یه دونه بیل و یک زمین کشاورزی معمولی و کمی آب و یک یا علی محکم....   

ملتی کا آب و زمین داره، بازم گشنگی بخوره، خیلی خوشبخت نیست.... منتظر یه کار ساده ی سنتی دیگه باشید، همین زودی ها معرفی می کنم.. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۴۵
A LI - D - SH

یک شغل ساده

جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۸ ب.ظ

  داشتم می رفتم نماز جمعه. امروز 5شهریور 1395. دیدم یک بنر نسبتا بزرگ روش نوشته خاکشیر همدان، 10000 تومان. پرسیدم کارت خوان دارید؟گفت نه! گفتم اجازه میدید یه عکس بگیرم ... اومد من و من کنه بگه بله.... اون یکی که تو عکس نیست اومد و گفت... نه!  گفتم چرا؟گفت یه بار ازمون عکس گرفتن و بنر کردن و زدن اون بالا که ایهاالناس اینم سد معبر.... سد معبر هم حرومه و....!

راستش منم گوشیم در آوردم و رفتم تو همین وبلاگ .. بهش نشون دادم که ای برادر ببین!من عکس رو برا وبلاگم میخوام.. در باره شغل های ساده، یکی یکی نشونش دادم... قانع شد. گفتم اگه راضی نیستی پشتت رو بکن به دوربین! البته بازم اونیکه تو عکس نیست گفت پلاک ماشین تو عکس نیفته!. عکس گرفتم. بهش نشون دادم. خیالش راحت شد. گفت حالا بذار تو وبلاگ..... نفسم در اومد... اینم اون عکس!  خیال کردید وبلاگ نوشتن کار ساده ایه؟ مرحوم پدرم تشریف آوردن بیرون!. شادی روح همه اموات صلوات...

     

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۸
A LI - D - SH

ماشالله، دانش آموز هنرستان کاردانش

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۳۶ ب.ظ

  آقای حسنی دانش آموز و به تعبیری هنر جوی هنرستان کاردانش تلاشگرانه. کارهای جوشکاری در ورودی مدرسه رو خودش داره انجام میده. اگر به وبلاگ هنرستان هم مراجعه کنید می بینبد کارهای پارکینگ مدرسه هم او و دوستاش انجام میدن. اصلا کی گفته جوونا برای کار و گرفتن پول و حقوق باید منتظر شغل دولتی باشند؟. دست مریزا. خدا حفظشون کنه. آینده مملکت رو روشن میبینم . ماشالله

http://honartalash.blog.ir

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۳۶
A LI - D - SH

واسطه ی خیر

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۳۹ ق.ظ

    دیروز حدود ساعت 11 و نیم بود که یکی از دوستان از یکی از ادارات میبد زنگ زد که یه موردی هست که می خوامو با کمک هم حلش کنیم. گفتم میام اونجا پیش شما. مشکل یک خونواده با خرید یک ابزار کار حل می شد. بالاخره قرار شد اگر خود ایشون ضمانت می کنه بخش قابل توجهی از هزینه خربد اون وسیله( نقلیه) رو موسسه بپردازه. دعا کنید و کنیم تا عمری هست بتونیم یک کاری برای خلق الله بکنیم

iframe style=”width: 32rem; height: 10rem; border: none;” src=”http://taavononline.ir/festival/index.html”>

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۳۹
A LI - D - SH