راستش من و پسر دایی و هم دومات سومی البته با سران خانواده که همون عیال مکرمه و فرزندان معظمه باشند، رفتیم اردکان. همسایه شمالی و هم مرز و البته با ویژگی های مشترک و غیر مشترک. موزه فرش و منزل آیت الله خاتمی و صنایع دستی ... از جاهای دیدنی این شهر قدیمی بود که رفتیم دیدیم و پیشنهاد میکنم شما هم برید وببینید . خیلی خش بود! .
ماشین ما درست و حسابی ترمز نمی گرفت. چند جا پرسیدم گفتند یه آقاییه بنام آقای محیطی، نرسیده به فلکه ی شفق بین میبد و اردکان. خیلی کارش درسته، البته این چیزی از ارزش دیگران کم نمی کنه. یک مغازه ی ساده بی پیرایه و با سقف ضربی.
35 ساله تو این کاره. حدود 40 سال پیش که 15 سالش بوده اومد تو کار مکانیکی. اون روزا تو میبد و اردکان، به اندازه ی یک کوچه حالا ناشین سواری نبوده. از یزد یک نفر میوند اردکان مکانیکی و ما شاگردش بودیم. اون بنده خدا صرفش نکرد و دیگه نیومد، من و برادر که آهنگر بود کار می کردیم. اون زمونا جاده خاکی بود و لازار 2تا کار رونق فراوانی داشت: یکی پنچرگیری ویکی هم تعمیر فنر شکسته ماشین.
مردم هم میرفتن اصفهان و یزدبرای تعمیرلنت وترمز وبوسترو اونا هم به این راحتی ها کسی یاد نمیدادن.