نزدیکی های خدا
از دل های سوخته تا خدا راهی نیست...
زنگ تلفن همراهم به صدا در اومد
از بهزیستی بود، گفتند باهم بریم خونه یک آبرومند نیازمند
به همراه اقای فلاح ریاست بهزیستی شهرستان و سرکارخانم حسن پور رفتیم منزلِ اون خانواده... بقیه اش روببینید
قول تخلیه چاه که معضلی بود و سبد کالا تا آخر قرارداد سکونت تو اون خونه و لباس بچه ها و هزینه تحصیل...
فعلا همین تا انشالله بعدش حامی پیدا بشه به امید خدا