خیلی ساده، با معاون استاندار و طرح مشکل کشاورزان بی زبان

    همین هفته پیش بود که رفتم پیش حاج آقا و در خواست جمعی از کشاورزا رو نشونشون دادم. اونا خیلی گله مند بودن. بعد سال ها کشاورزی زحمت با یک آب تلخ و شور در یک زمین کویری و تو این هوای داغ بیابون های یزد،  تازه اداره مسکن و شهرسازی به فکر افتاده که بیاد بگه این زمین ها مال منه!!.  

  متن رو آماده کردم و بردم پیش حاج آقا (اعرافی).  گفتم که اینا نه اطلاعات حقوقی دارن و نه راه و چاه اداری بلدند و نه زبون دفاع از خود.... ایشون هم یک متن مفصلی برای استاندا نوشتن و بردیم یزد. 

     تو نمازخونه استانداری بعد نماز با آقای حیدری رئیس دفتر گپ زدیم. خیلی ساده و خاکی !.  بعدش ایشون راهنمایی کردن برم پیش مهندس دشتی معاون دیگه استاندار که ایشونم خیلی ساده و خودمانی تحویل گرفتند.

حرفا رو زدیم و چندتا راهنمایی و شماره تلفن و یا علی .... اومدیم خونه. البته تو همه این مسیر زحمت رفت و اومد و سرویس با یکی از دوستان بود و عکاس این عکس هم به شرح ایضا.... !

بازم تیم بنیاد طلوع کوثر میبد

  ماه مبارک رمضانه و اونهمه برکت... یکیش هم مسابقات جام رمضانه...  اینم تیم سر حال و قبراغ بنیاد طلوع کوثر میبد ..مثل همیشه پر انرژی و سر حال... 

اگر خواستی یه ماشالله بگو.... 

نشست هیئت مدیره بنیاد

در محفل استاد

در محفل استاد اخلاقی.. یک شب،  تقدیر و تشکر از یک سال تفسیر قرآن..  هم اکنون ..منزل خود

یک پسین عالی با آیت الله

جاتون خالی.. پریروز دوشنبه عید فطر بود.. یک نامه و در خواستی داشتیم از طرف کشاورز های مجیدآباد شهیدیه... در زمینه واگذاری زمین نهایی کشاورزی به مسکن و شهر سازی ... 

صبحش هم برای تبریک رفته بودیم... محضر آیت الله اعرافی عزیز... 

از قضا پیامک آقای مهندس میثمی هم زدم و اونا هم چندتای باهم اومدند از شرکت همیار صنعت ایساتیس میبد 

جاتون خالی رفتیم اعتکاف

  جای شما خالی... ۲۳ تا ۲۵ رمضان امسال در یک جمع خلوت معنوی رفتیم مسجد امام شهیدیه میبد.... یک اعتکاف ساده ساده... همراه حاجی حبیب شیخی و حسین حاجی علی گلمحمدی،  حاج شیخ حسین ملااحمدی... عضو شورای اسلامی شهر میبد‌‌...

  آقای مهندس باستانی و محمود دهقانی و هوشنگ هم برای ملاقاتی آمدند... 

بازم خونه ما

  بازم قسمت شد میزبان جلسه هفتگی قران همکاران فرهنگی شهیدیه یا همون شورک خودمون تو خونه باشیم. سلامی و هر کسی یک صفحه قرآن و چند صفحه ای تفسیر یا یکی از کتاب های شهید مطهری ره. یا....   اول جلسه هم چایی یا شربتی داده میشه و آخرش هم پذیرایی نسبتا ساده،  حالا شیرینی ومیوه یا... گاهی هم بعضی ها سفره ای میندازن.. اینم پذیرایی ما سه شنبه شب ۱۶ خرداد ۱۳۹۶

یک لقمه نون حلال ...

  بارک الله ...

  تو ماه مبارک و دهن روزه دم افطار ... فقط برای یک لقمه نون حلال ...

در محضر استاد

    دوشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۶ بود. یک متن مشکلی بود. با فرزند گرامی رفتیم کوچه پایینی منزل استاد زکریا اخلاقی. چایی آوردند و هندونه و یک پذیرایی معنوی عالی. جای شما خالی...

آقای موحدی مهمان موسسه ما

    پنج خرداد1396 بود که با همانگی قبلی آقای محسن موحدی فرد و آقای محمود علیزاده مسئول حراست آموزش و پرورش میبد مهمون موسسه خیریه اباصالح (عج) بودند. اگه بشه می خواهیم یک زمین بزرگ داریم واگذار آموزش و پرورش کنیم تا یک مدرسه مشتی بسازیم.  زمین در اصل مال خونواده شهید محمدحسن(عباس) کارگر شورکی بوده.

ولی هنوز برای نهایی شدن داستان حرف و حدیث ها داریم. امید به خدا

تقدیر از تیم ورزشی بنیاد طلوع کوثر

بچه های تیم خوب بازی کردند.  تو شهرستان هم دوم و نایب قهرمان شدیم. بنیاد طلوع کوثر میبد هم اسپانسر تیم بود که با هنرستان تلاشگران همکاری کرد. رفتیم رستوران زیتون میبد و ناهار و پذیرایی مفصل.  بعد ازپذیرایی یک عکس یادگاری گرفتیم با یک توریست با آقای تین پاتمورا  از ژاپن.

  البته به هر نفر هم یک کارت هدیه به مبلغ 500 هزار ریال از طرف بنیاد طلوع کوثر داده شد و صد البته از آداره آموزش و پرورش هم عزیزانی مثل آقای شفاعی، فرزین و اسماعیلی و همچنین جناب آقای فلاح از بسیج دانش آموزی در پایان نشست به ما ملحق شدند. آقای موحدی فرد، مدیر محترم اداره هم ندوشن بودند و نتونستند تشریف بیارن.

دو عکس یهویی

    استاد امجد عزیز، قم شبستان  امام خمینی ره 

و  

آقای روستایی زنگ زدند و گفتند مخام هم ببینیم. ایشون از بزرگترین دوستان بنده هستم. رفتیم روضه مرحوم حاجی علی میرزاعباس با حاج آقا ملااحمدی و بعدش رفتپم خونه. عیال آقای روستایی که خونه ما گرم صحبت با عیال مابودند و خودشون هم رو سنگ جدول سر کوچه نشسته و منتظر ما بودند. در کنار همه حرف و حدیث های شخصی و انتخابات شورا و .. نتیجه اشیک عکس یادگاری بود که اینم تقدیم به شما...

یک دور همی ساده ولی پر بار

   از کمیته امام خمینی ره زنگ زدند که می خواهیم یک جلسه داشته باشیم با تعدادی از موسسات خیریه شهرستان. با هماهنگی مسئولین آموزشگاه رفتم کمیته امداد. حاج آقا زمانیان و آقایان زارعی و زین الدینی ریاست محترم این نهاد نیز در این جمع ارزشمند بودند. هماهنگی بین موسسات خیریه و کمیته امداد و بهزیستی و همچنین دفتر امام جمعه محتر و توزیع عادلانه کمک های مردمدی و وجوهات شرعی از اهم مسائل مطرح شده بود. تازه فهمیدیم ۹۹۷۲۷ هزار نفر جمعیت و ۲۹۰۰۰ خانوار هم تو میبد داریم. 

  وجود افراد غیر بومی در شهر، بحث سالمندی و پیری و عوارض آن و عوارض سالمندی و بالاخره نشستی مشترک با حضور فرماندار شهرستان و آیه الله اعرافی عزیز.  

سری هم به این سایت بزنید

سری به یک سایت محلی

http://meybodema.ir/?p=40634

واین صفحه هم

http://meybodema.ir/?p=40532

نشستی دوستانه

 

      با آقایان مهندس میثمی و هاتفی از عزیزان همیار صنعت جلسه ای داشتیم با آقای مهندس خلیلی تو دفتر ایشون. سلام و علیک و پذیرایی مختصر و چایی و صحبت در باره بلوک سبک و شرایط و ویژگی های دستگاه ها.

  جلسه ی مفیدی بود که ارزش وقت گذاری داشت . 

تیم فوتبال بنیاد طلوع کوثر برد

  در اولین بازی بین تیم تیم فوتبال هنرستان کاردانش تلاشگران میبد، که بنیاد طلوع کوثر اسپانسر مالی اون بود،  بچه بازی قشنگی داشتند و یک بر صفر تیم حریف را بردند. ماشالله

نشست مشترک بنیاد طلوع کوثر و موسسه خیریه اباصالح عج

      شب عید بود و جلسه ای تشکیل شد و خیال نمی کردیم اینطوری جالب بشه. بچه های موسسه خیریه و بنیاد. ریاست محترم آموزش و پرورش میبد آقای موحدی فرد و آقای علیزاده مسول حراست هم آمدند و خانم و آقا مدیر ها یا معاون های مدارس شهیدیه هم اومدند. نتیجه اون هم علاوه بر شناخت متقابل بیشتر افراد و اعضاء موسسه خیریه و بنیاد طلوع کوثر، هدیه نوروزی به نخبگان دانش آموزی محل هم از طرف موسسه خیریه و هم از طرف بنیاد طلوع کوثر بود.  الهی شکر.

پیراهن و شورت هم رسید: آقای داور: بسم الله

اینم پیراهن تیم  ما

ثبت نام شورا، مقدمه خدمت بیشتر

   راستش مدتیه تو فکرم که برم تو شورا تا زمینه خدمت بیشتری داشته باشم. مطمئنا توانایی بیشتر،  فرصت خدمتگزاری بهتری هم به آدم میده. امید بخدا. روز آخر ثبت نام بود که رفتیم فرمانداری میبد، با یکی از دوستان قدیمی و هر دوتایی ثبت نام کردیم. توکل به خدا.

 

بنازم به بزم محبت

        تشکل های  مختلف در جامعه می توانند کارکرد های مختلفی داشته باشند و فضای سیاسی جامعه با این مجموعه ها می تواند به مراتب پویا تر و بالنده تر با شود. نشستی صمیمانه با حضور آیه الله اعرافی، یکی از این جمع های خاطره انگیز بود. در این جمع حاضرین به بیان دید گاه های خود پرداخته، از راهنمایی های حکیمانه آیه الله محبوب وامام جمعه اندیشمندمان استفاده کردیم. 

سه میبدی در یک اردکان

   

   راستش من و پسر دایی و هم دومات سومی البته با سران خانواده که همون عیال مکرمه و فرزندان معظمه باشند، رفتیم اردکان. همسایه شمالی و هم مرز و البته با ویژگی های مشترک و غیر مشترک. موزه فرش و منزل آیت الله خاتمی و صنایع دستی ... از جاهای دیدنی این شهر قدیمی بود که رفتیم دیدیم و پیشنهاد میکنم شما هم برید وببینید . خیلی خش بود! . 

کلاس سوم مکانیک هنرستان تلاشگران میبد

کشتی گیر جوان شورکی میبدی یزدی ایرانی

     افتخار کمی نیست، یه نوجوون روستایی از گوشه کویر با امکانات کم و با همت خودش و خونوادش و صد البته توفیق خداوند بتونه تا مدارج عالی ملی و بین المللی رو طی کنه، ماشالله.

    بله، یوسف کارگر شورکی،کشتی گیر با همت و پر تلاش میبد تا مسابقات بین المللی جام تختی پیش رفت و با کشتی گیر قزاق کشتی گرفت، کی باور می کرد؟! البته درد دل ها گلایه های آقای وهب مرتضایی، استاد و مربی یوسف هم از عدم حمایت بعضی از مرتبطین این ورزش و احیانا تبعیض های موجود، شنیدنی است. روی هم رفته دس مریزا یوسف جان،  آقای مرتضایی: خسته نباشید مربی عزیز.

  حاج آقا اعرافی امام جمعه عزیز هم هدیه ای به ایشون دادند که از قبل آماده کرده بودند. حمایت ایشون از جوانان و صنعتگران بومی و ورزش و هر چه مایه سربلندی شهر و استان و کشور باید الگوی همه ی مسئولین باشه.   ظاهرا این دیدار با همت حجه الاسلام ملااحمدی عضو شورای اسلامی شهر هماهنگ شده بود.

بازم توفیق دیدار...

بازم قسمت شد امروز جمعه 8 بهمن 1395 با هم رفتیم خدمت آیه الله اعرافی. باورش برای بعضی ها مشکل امام جمعه یک شهرستان که دارای مسئولیت های بزرگی در سطح ملی و بین الملل است، اینطور پر انگیزه از یک تیم مهندسی جوان حمایت و تشویق کنند. 

       خیلی جالب بود. توصیه هایی هم  برای حمایت مسئولین و سرمایه گذاران شهر به یکی از اطرافیان داشتند و با گرمی ما را بدرقه کردند. توصیه ها و علاقمندی ایشان به بحث اقتصاد مقاومتی خیلی برایمان جالب بود، حتی قسمتی از خطبه امروز نماز جمعه هم به این بحث مهم ( یعنی اقتصاد مقاومتی ) اختصاص دادند.

روضه خونه ی دایی با آبگوشت !

    امشب یعنی چهارشنبه 29 دیماه 1395 خونه روضه بود . حدود 40 ساله روضه خونی داریم. اولش خونه ننه علی میرزا بوده که دایی اونو آورد خونه خودشون.  الآن حدود 35 ساله حدودا اینجا می آییم روضه.  اینجا قبلنا  آشیخ عبدالرسول و شیخ عباس غیبی و شیخ میرزا قاسم کریمزاده روضه می خوندند.  

بیمه، دغدغه ی اول بچه های کارگاه

    بر و بچ پایگاه گفتن بریم دور هم بشینیم ببینیم برای بیمه حضرات میشه کاری کرد یانه.  اولین گزینه ی روی زمین آقای کریمزاده عزز بود که سالها تو حساب کتاب بیمه و تامین اجتماعی بوده و از چم و خم کار مطلع بودند. 

 آخرش هم قرار شد یه فرصتی باشه تا خبرای جدید تر رو از کوانیل مختلفه ( کانال های مختلف ) کسب کنند و آماده بیارن تو جلسه بعدی به امید حضرت پرودگار بزرگ. 

بفرمائید آب هویج

   این دیگه توضیحات نداره... بفرمائید:

یا طلاق بگیر یا دعا کن شوهرت بمیرد !!

  دو تا دانش آموز هنرستان که خودم دنبال کارشون بودم، تا اینجا اومدیم و به بن بست رسیدیم. متاسفانه پدر خانواده سال های زولانی در زندان بوده و خواهد بود، البته فرض اعدامی بودن را کنار می گذاریم،  پسر بزرگ دارد خرجی مادر و بچه های دیگه رو میده و به نوعی نون آور خونه است.

       حالا که این مرد خونه به ین قانونی رسیده و باید بره سربازی، دنبالش بودیم که تکفل خانواده را مطرح کنیم و معاف از سربازی کنیم  ولی ....  حالا نتیجه و جواب قانونی نیروی انتظامی رو ببینید که خلاصه اش اینه که یا باید پدر خونه و شوهر این زن یا بمیره یا طلاق بگیره !!   فکر کنم مادر یکی از دانش آموزا صحبتش بود طلاق بگیره ...

اینم شولی میبد در کاسه سفالی ... کلی

نشست معاونان و مربیان پرورشی میبد

نشست معاونان و مربیان پرورشی میبد در سالن اجتماعات آموزش و پرورش میبد دیماه 1395.  آقایان شفاعی،خاکزار، فرزین و همکاران خوب ما اعضای حاضر بودند. پذیرای هم خوب!